کانون شورشی نام استراتژی کنونی سازمان مجاهدین خلق برای سرنگونی حکومت ملاهاست. کانونهای شورشی یکی از راهبردهای مبارزه با دیکتاتوری است.
تاریخچه کانونهای شورشی
این استراتژی چیزی شبیه به استراتژیای است که ارنستو چه گوارا برای اولین بار در انقلاب کوبا مطرح کرد.
چه گوارا باور داشت «یک نیروی نامنظم کوچک با روشهای خاص خود میتواند بر ارتشی منظم پیروز شود.
چهگوارا برای نیروی کوچک با عنوان یک «کانون شورشی» مزایایی برمیشمارد. از جمله این که توان تحرک بالا دارد. این نیرو با ضرباتی که به دشمن وارد میکند، آن را به ستوه میآورد. و دشمن را یا مجبور به عقب نشینی و یا تغییر تاکتیک میکند.
چهگوارا این استراتژی را چنین تعریف میکرد. در یک کلام دركشوری که زمینه انقلاب وجود دارد و تودههای مردم حاكمیت را نخواهند، تعدادی عنصر از جان گذشته برای سرنگون كردن دیكتاتوری كافی است. این افراد همان کانون شورشی هستند.
او معتقد بود نباید منتظر ماند تمام شرایط مادی برای آغاز مبارزه مهیا شود. ایجاد کانون شورشی در نقاط مختلف کشور این شرایط را فراهم کند. این کانونها به نقطه امید مردم در برابر حاکمیت ضد مردمی تبدیل میشوند. آنها با به حرکت در آوردن جامعه زمینه انقلاب و دگرگونی را به وجود میآورند.
کانونهای شورشی در ایران
امروز در ایران شرایط عینی و ذهنی انقلاب وجود دارد. در کنار نارضایتی عمیق مردم از دولت، اپوزیسیون سازمانیافته که رهبری جنبش را بدست بگیرد وجود دارد. این شرایط ایجاد کانون شورشی و ضربه زدن به دولت حاکم را فراهم میآورد.
استراتژی کانونهای شورشی در انقلاب کوبا و انقلاب اکتبر سال ۱۹۱۷ روسیه موفق بوده است. در ایران نیز سازمان مجاهدین استراتژی کانونهای شورشی را اعلام کرد. از نتایجی که تا کنون بدست آمده، درستی این استراتژی به اثبات رسیده است.
بعد از قتل عام ساکنان اشرف در ۱۰ شهریور ۱۳۹۲ مجاهدین اشرف را تخلیه کردند. بدنبال آن مسعود رجوی استراتژی هزار اشرف را اعلام کرد. هزار اشرف به معنی پیشبرد امر سرنگونی با تیمهای انقلابی که سازمان یافته باشند.
این تیمها و گروهها در واقع یکانهای ارتش آزادیبخش ملی ایران هستند. آنها دارای سازمانیافتگی و وصل به فرماندهی متمرکز میباشند. و از این طریق نقش بسیار مهمی در ایجاد و سازماندهی قیامها و اعتراضات دارند.
تجربهی قیام دیماه و حرکات اعتراضی و خیزشهای بعدی این امر را اثبات کرد.
مهدی ابریشمچی امکانات و توانمندیهای جبهه مردم را ۵ عامل میداند:
۱- نیروی انسانی کماً و کیفاً بسیار برتر؛ عاملی که در هر جنگی عامل تعیینکننده است. تودههای عظیم مردم، ارتش بیکاران و گرسنگان، تودههایی که جز زنجیرها و دردهای خود چیزی برای از دست دادن ندارند و محروم از نان و کار و آزادی، عطشی سوزان، انگیزهیی بسیار نیرومند و آمادگی برای فدا در هجوم به قلعهٴ غارتگران حاکم دارند. مهمتر اینکه قیام ۷دی نشان داد که این تودهها نه تنها انگیزه بسیار قوی برای درافتادن با رژیم دارند در نتیجه سالها تجربه و همچنین در سایه آگاهی بخشی و فداکاری نسل مجاهد خلق به سطح عالی از شعور سیاسی و اجتماعی در رابطه با رژیم دست یافتهاند که در کاکل آن شعار «اصلاح طلب اصول گرا دیگه تمام ماجرا» میدرخشد و این نشان میدهد که اراده خلق برای سرنگون کردن تمامیت رژیم شکل گرفته است و به این یقین رسیدهاند که برای رهایی از رنج ها و دردهایشان باید این رژیم را نابود کرد. این یک سرمایه بسیار بزرگ برای قیام و انقلابیون جان برکف میباشد. در حالی که تنها عامل حرکت سربازان و مزدوران جبهه مقابل، پول و انگیزههای مادی و فردی است.
۲-خوشبختانه در مرحله فعلی قیام برای سرنگونی رژیم در ایران از مساعدترین شرایط بینالمللی و منطقهیی برخوردار است چرا که بهدلیل سالها حاکمیت آخوندها و نقشی که در صدور تروریزم و بنیادگرایی و جنگافروزی در منطقه و در جهان داشتهاند همچنین در سایه آگاهی بخشی مقاومت و فعالیتهای بینالمللی آن امروز دیگر جهان به این واقعیت رسیده است که با تداوم حاکمیت آخوندها در ایران خبری از ثبات، صلح و امنیت در منطقه و در جهان وجود نخواهد داشت. به همین دلیل رژیم محتضر آخوندی زیر انواع مختلف فشارهای سیاسی و اقتصادی بینالمللی است.
۳-ولی عنصر تعیینکننده این است که کانونهای شورشی در داخل خاک میهن از یک پشتیبانی ارزشمند و بینظیر و تعیینکننده برخوردارند که آنهم عبارتند از عنصر هدایت کننده و رهبری کننده که راه را برای کانونهای شورشی ترسیم میکند و در واقع قدرت آن را دارد که نسل قیام را از سویی در هیأت کانونهای شورشی گرد آورد و راه درست را پیش پای آنها بگذارد و از سوی دیگر منبع و منشأء امید، باور، قدرت شورش علیه نظم موجود برای آنها باشد. به این ترتیب کانونهای شورشی میتوانند با ایمان به اینکه سرمایه عظیم ایمان و اراده سرنگونی را دارند این باور را به تودههای مظلوم منتقل کنند و آنها را در مسیر قیام رهبری نمایند.
۴-عامل تعیینکنندهٴ دیگر در هر جنگی زمین است، در نبرد میان خلق و ضدخلق، زمین بهطور استراتژیک در اختیار نیروی خلق است. بهعنوان مثال در همین کارزار پیشرو (کارزار چهارشنبهسوری آتشین) مردم و جوانان هر خیابان و محله، آشنایی و اشراف کامل به محل سکونت خود و امکانات آن دارند و نیروی انتظامی از این اشراف بیبهره است. این به کانونهای شورشی و جوانان قیامآفرین امکان میدهد که با تسلط تاکتیک جنگ و گریز را بهکار بگیرند و پس از ظاهر شدن در یک نقطه و محله و پس از مشتعل کردن شعلههای حرکت اعتراضی و شعارهای اعتراضی هنگامی که نیروهای سرکوبگر وارد صحنه میشوند، آنجا را ترک کرده و به سرعت در نقطه و محله دیگری ظاهر شوند. همین اشراف به محل و زمین به رزمندگان کانون شورشی این امکان را میدهد که نیروی سرکوبگر را متفرق کرده و آنها را به محلهایی که برایشان ناشناخته است کشانده و سپس مورد حمله و گوشمالی قرار داده و ناپدید شوند.
۵-امتیاز دیگر کانونهای شورشی در نبرد پیش رو در چهارشنبهسوری و در هر صحنه دیگر نبرد در آینده این است که برای نیروهای منفور و روحیه باخته دشمن که خشم و شورش خلق را در قیام دی از نزدیک لمس کردهاند و ضربات آن قیام بر پیکر فرتوتشان فرود آمده هر ایرانی در خیابان از کودک ۶-۷ساله بلوچ تا مادران و پدران سالمند یک دشمن بالقوه هست تا چه رسد به زنان و مردان دلیر قیام.
بهعبارت دیگر امروز دیگر هیچیک از نیروهای انتظامی و مزدوران دشمن احساس امنیت در خیابانها و حتی در خانه هایشان ندارند و این به سرعت روحیه آنها را تضعیف میکند. در حالیکه برعکس هر ایرانی، ولو اینکه اعضاء کانون شورشی مستقیماًًً آنها را نشناسند بالقوه و بالفعل یک حامی و کمککار و دوست هستند. و دیگر حتی افراد بیتفاوت بسیار کم شدهاند. این یک سرمایه عظیم، مادی و معنوی برای کانونهای شورشی است.
…ادامه متن..