مصیبت علی خامنهای این است که دیگر مثل آن روز نیست
روز چهارشنبه ۱۷دی حسن روحانی طی سخنانی در جلسهٔ هیأت دولت، حرفهایی زد که با حرفها و دروغدرمانیهای معمول او تفاوت بسیار داشت.
او که همیشه از روبهراه بودن اوضاع، رشد اقتصادی، وضعیت ممتاز ایران در دنیا سخن میگفت، این بار از «شرایط التهاب» و «جامعه ملتهب» سخن گفت و به مجلس گوشزد کرد: «یک وقت کشور در یک شرایط تعادل هست کشور متعادل هست، یک وقت شرایط کشور… شرایط التهاب است جامعه ما ملتهب است» .
روحانی حتی پا را فراتر گذاشت و با اشاره بهافزایش سرسامآور مالیاتها و عوارض توسط مجلس گفت: «مردم زیر این بار کمرشان خرد میشود» .
البته هیچکس نیست که فکر کند حسن روحانی، یکشبه دلسوز مردم و نگران خرد شدن کمر آنها زیر بار فشارهای روزافزون شده باشد و بر کسی هم پوشیده نیست که او در جنگ با باند رقیب میگوید؛ کما اینکه روحانی در همین اظهارات ناگهان یادش رفت و از رشد اقتصادی، از نبودن صف و از اینکه کالاها بهوفور در اختیار مردم قرار دارد، سخن راند.
جالب این است که روحانی «شرایط التهاب» و «جامعه ملتهب» و هشدار نسبت به «خط قرمزها» و «آثار و تبعات» را به مجلسی میداد که بیشترین هشدار را خود آن به روحانی داده است.
روزنامهٔ حکومتی ایران -۱۷دی) یکی از دیپلماتهای سابق رژیم (فرجی راد) صراحتاً نسبت بهقیام در تقدیر هشدار داده و طی مقالهیی نوشت: «سابقه ۳سال گذشته بهروشنی نشان داده که جامعه ایران میتواند آبستن چه حوادث مخرب و خطرناکی باشد» .
مصیبت علی خامنهای این است که دیگر مثل آن روز نیست
آرمان روزنامهٔ دیگر همین باند ۶دی با اشاره به شرایطی که باید از آن ترسید نوشت: «دیگر آتشفشان گرسنگان هیچگونه ترمزی را نمیپذیرد» .
شدت و حدت این «شرایط» را فراتر از حرف این یا آن مهره و کارشناس رژیم یا این و آن رسانهٔ حکومتی، در اقدامات و کنش و واکنشها و از خط و سیاستی که از رأس هرم قدرت صادر میشود و از تلاش و تقلایی که برای مهار اوضاع صورت میگیرد، بهوضوح میتوان دید؛ از جمله در موج جدید اعدامها و در وحشیگری بیسابقهٔ مزدوران سرکوبگر که صراحتاً دستور شکستن دست و قلم کردن پای متهمان را میدهند، تا تخریب خانههای مردم محروم، در شکنجهٔ خیابانی و حتی قتل متهمان در انظار مردم… این یک خط حسابشده است که فرمانش را خلیفهٔ ارتجاع صادر کرده و ارگانهای سرکوبگر رژیم از سپاه و وزارت اطلاعات تا قضاییه جلادان آن را پیش میبرند.
در همین رابطه است که ابراهیم رئیسی در جلسهٔ شورای قضایی استانها (در تاریخ ۸دی ۹۹)، بهقضات گوشزد کرد که باید «سیاسی» باشند، «وضعیت و شرایط» را بشناسند و «در مقام درک شرایط و درک وضعیت ایفای نقش کنند» ، یعنی حکم صادر کنند. پس از این دستور بود که شاهد موج جدید اعدام جمعی زندانیانی بودیم که از سالها پیش در زندان بهسر میبردند و برخی محکومیت حبس خود را میگذراندند، مشابه آنچه در قتلعام۶۷ اتفاق افتاد. در آن هنگام نیز خمینی پس از خوردن زهر آتشبس در شرایطی بود که خوب احساس میکرد اگر دست بهچنان کشتاری نزند، مهار از دستش خارج شده و حکومتش با طوفان خشم مردم بهجان آمده جارو خواهد شد.
مردمی که نمی ترسند
اما مصیبت علی خامنهای این است که شرایط کنونی از هر لحاظ با شرایط سال۶۷ متفاوت است. جامعه ایران، جامعهٔ بهکلی متفاوت از آن زمان است.
آنها با جامعه ای مواجه هستند که طی ۳سال گذشته با قیامهای سراسری و آتشین خود رژیم را تا آستانهٔ سقوط کشانده است. رژیم هم بهکلی متفاوت از رژیم آن زمان است.
خامنهای هرگز جانشین خمینی نیست و رژیمش هم به اعتراف خودش توسط باندهای غارتگر و متخاصم حاکم تکهتکه شده است.
از سوی دیگر در مقابل این رژیم مقاومتی و آلترناتیوی قرار دارد که در اوج انسجام و اقبال اجتماعی و اعتبار بینالمللی، مترصد آن لحظهٔ محتوم تاریخی است.
بنابراین خامنهای در پیشبرد یکسویهٔ خط سرکوب و انقباض دچار یک تناقض لاینحل است. از یکسو خفگی اقتصادی او را بهآن سو میکشاند که رفتار متعادلتری در پیش بگیرد، اما از سوی دیگر میداند که هر گونه تعدیل و تعادل چه در داخل و چه در مناسبات بینالمللی بهگفتهٔ خودش سم مضاعف است. نتیجهٔ این تناقض، از هم گسیختگی و تکهتکه شدن روزافزون رژیم است.
آخوند محمدجواد حجتی کرمانی نسبت بهجنگوجدال فزایندهٔ رژیم هشدار میدهد: «این دشمنیهای بیحد و حصر… آیندهای خطرناک در حد سقوط نظام اسلامی در پی دارد که آثار آن از در و دیوار و منبر و محراب و رسانههای حقیقی و مجازی و ارکان دولت و حاکمیت پیداست» .
مردم دیگر نمی ترسند این را اعتراضات روزانه نشان میدهد، جامعه از قفل کرونا خارج میشود. سقوط دیکتاتور نزدیکتر از آن است که فکر میکند!