مسعود رجوی: از فردا دیگر سیاست دست خالی در برابر چماق و گلوله راست روی و اپورتونیسم است.
۳۰ خرداد پایان مشروعیت کل نظام، از فردا باید شعار داد مرگ بر خمینی
«چنانکه میدانید مجاهدین تنها نیروی انقلابی سراسری بوده که از همان فردای انقلاب بهمن ماه با شناختی که از ماهیت از رهبری ارتجاعی خمینی و آینده او داشت، به جای خط تشکیل حزب، با تمام قوا خط تشکیل ارتش خلق را برگزید.
حتی در لابلای قضایای گروگانگیری، ما مضافا بر افشای ماهیت خود رژیم خمینی این خط را با تشکیل میلیشیای سراسری تکمیل نمودیم.
آخر به اعتقاد ما چنانکه جریان عمل نیز صحت آن را به اثبات رساند! دیوی که در اعماق تاریخ ایران نزدیک به ۱۴۰۰ سال به خواب رفته بود، در اوج محبوبیت توده ای و در اوج مشروعیت موضعی و در اوج اقتدار معنوی و مذهبی از تاریکخانه زمان آزاد شده و به یمن سرکوب و اختناق نیم قرن پهلوی و به یمن آخرین بازی فوق العاده ماهرانه دولت کارتر و به یمن ضربه وحشتناک اپورتونیستهای چپ نما بر پیکر مجاهدین خلق! در موضع رهبری بلا معارض قرار گرفته بود و میرفت تا همه چیز را در زیر سم ستوران وحشی خود ریشه کن سازد.
آن دیو ارتجاع و قشریت محض و مشروعه خواهی شیخ فضلاللهی بود که اکنون در راس، توسط خمینی نمایندگی میشد و لدیالورود با سرعت غیر قابل تصوری، چماقداری و لومپنیسم و ناآگاهی ارثیه دوران شاه را مضافا بر پایهی توده ای اخص خود در چارچوب حزب سراسری خمینی (حزب جمهوری) به اهرم حکومتی تبدیل میشد، به خدمت گرفت و به آن در هر کجا در کسوت انجمنهای به اصطلاح اسلامی بار و جاذبه مذهبی تشکیلاتی نیز اعطا نمود.
به این ترتیب رژیم خمینی با خصیصه ویژه انحصارطلبانه (سیاسی) خود میرفت تا بر سر راه خود هرکس و هر چیز را نابود سازد و دست آخر دو راه بیشتر برای هیچکس و هیچ گروه و هیچ نیرویی باقی نمیگذاشت:
یا باید تسلیم محض از نوع حزب توده و یا جنگ کامل به گونه امروز مجاهدین
راستی هم که آنهمه وحشی گریها و سانسور و زندان و شکنجه هر نیروی راستین ملی و مردمی و انقلابی در دوران پیشین خود به بهترین صورت فضا را برای ولایتعهدی سیاسی و اجتماعی خمینی آماده کرده بود.
مسعود رجوی: از فردا دیگر سیاست دست خالی در برابر چماق و گلوله راست روی و اپورتونیسم است.
بهرحال، از آنجا که برخورد با رژیم خمینی اجتناب ناپذیر بود و او باصطلاح هیچ خدایی را بنده نبود و زبانی جز زبان چماق نمیفهمید، مسئله اساسی ما از روز اول در حول تشکیل ارتش خلق، این بود که چگونه میتوان ماهیت ارتجاع حاکم را برای وسیعترین اقشار گسترده مردم به بهترین صورت برملا نموده و آنگاه آنرا در بالاترین نقطه انفراد و انزوای سیاسی و اجتمایاش به دام انداخت.
لیکن شرط پیروزی استراتژی، این بود که به هر ترتیب باید از برخوردهای زودرس که ارتجاع برای سرکوب هرچه سریعتر ما بدان بسیار مشتاق بود، اجتناب نمود و با هوشیارانهترین موضعگیریهای انقلابی ماهیت پلید، انحصار طلب و شرک گرای «حضرت آیتالله العظمی امام خمینی» و دار و دستهاش را تدریجا و در جریان عمل اجتماعی و سیاسی به تودههای مردم شناساند.
براستی که خمینی برای آنها در جای ائمه و انبیاء نشسته بود.
و شگفتا که خمینی تا با لشگر رجاله هایش از راه رسید، فی المجلس به همان انقلابیون وپیشتازانی پرداخت که همچون مجاهدین، خود راه گشای انقلابی بودند که اکنون حضرات به میوه چینی آن اشتغال ورزیدند.
ملاحظه میکنید که پیشتاز انقلابی و بخصوص پیشتاز مجاهد خلق، با چه اوضاع بغرنج و پیچیده ای روبرو بود…»
این مصاحبه در نشریه ایرانشهر در تاریخ دیماه ۱۳۶۰ به چاپ رسیده است.