اول کار مسعود رجوی با دکتر محمد مصدق عهد بست مانند او در سیاست سازش ناپذیر باشد
اولین سخنرانی دکتر مصدق در مجلس چهاردهم در اعتراض به قرار داد ۱۹۳۳ بود، او به عنوان رهبر فراکسیون اقلیت به قرارداد استعماری حمله کرده و گفت: تاریخ عالم نشان نمیدهد که یکی از افراد مملکت به وطن خود در یک معامله ۱۶ بیلیون و ۱۲۸ میلیون ریال ضرر زده باشد و شاید مادر روزگار دیگر نزاید کسی را که به بیگانه چنین خدمتی کند.
(قرارداد ۱۹۳۳، یا قرارداد ۱۳۱۲ (خورشیدی)، قراردادی بین دولت ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس بود که شخص رضاشاه پس از مذاکره با سر جان کدمن، رئیس شرکت نفت ایران و انگلیس، و رجینالد هوار سفیر بریتانیا درایران این قرارداد را قبول کرد و مقامات دولت را وادار به تصویب آن کرد. مجلس شورای ملی نیز به اتفاق آرا آن را تصویب کرد.
در این قرارداد شرکت نفت ایران و انگلیس همچنان به اکتشاف و استخراج و فروش نفت، در برابر پرداخت ۲۰درصد از سهام کل شرکت نفت ایران و انگلیس به ایران ادامه میداد.)
این قرارداد استعماری نفتی بارها با مصوبات مختلف و الحاقیههای گوناگون توسط عوامل دستنشانده (منصور و رزم آرا) به مجلس آورده میشد اما مصدق باز هم با نطقهای خود نمایندگان را از تصویب آن باز میداشت. دکتر مصدق میگفت صنعت نفت ایران باید ملی شود.
رنج دکتر محمد مصدق سرانجام در تاریخ ۲۹ اسفند با تصویب قانون ملی شدن نفت ایران توسط مجلس به ثمر رسید و حوالی ۴۰روز بعد قانون خلع ید از شرکت انگلیسی را نیز به تصویب مجلس رساند.
این مهم با حمایت و تظاهرات گسترش یابنده مردم در شهرها و بخصوص اعتصاب نفتگران خوزستان جامه عمل پوشید.
به این ترتیب در اردیبهشت ۱۳۳۰ نخست وزیری دکتر محمد مصدق به محمدرضا شاه پهلوی تحمیل شد.
با شکایت دولت اینگلیس روز هفتم خرداد سال ۱۳۳۱، برای دفاع از حقوق مردم ایران به لاهه رفت و در آنجا دکتر مصدق صلاحیت دادگاه لاهه را که برای بررسی شکایت انگلیس علیه ایران تشکیل شده بود رد کرد.
پس از اینکه دولت انگلیس نتوانست به طور قانونی مصدق را شکست بدهد تصمیم گرفت از طریق مهرههای دستنشانده خود در راس آنها شاه و دربار او خود مصدق را ساقط کند.
دکتر مصدق برای کوتاه کردن دست شاه و دربار و خنثیساختن توطئههای استعمار، و یکسو و پیش برد اصلاحات اجتماعی و اقتصادی از شاه خواست که پست وزارت جنگ را که تا آن زمان در دست شاه بود و همواره از آن بهعنوان ابزار اعمال فشار و اجرای توطئه علیه جنبش ضداستعماری مردم و پیشوای آن استفاده میکرد بر عهده بگیرد و اعلام کرد که در صورت تنندادن شاه به این شرط، از نخستوزیری استعفا خواهد داد.
شاه که بقایای سلطنت خودکامه و فاسد خود را در خطر میدید، شدیداً با سپردن وزارت جنگ بهمصدق مخالفت کرد. و روز ۲۵تیر ۱۳۳۱ مصدق از پست نخست وزیری استعفا داد.
با استعفای مصدق، شاه فرصت را غنیمت شمرده و قوامالسلطنه، را بهنخستوزیری برگزید.
پس از دریافت این فرمان، قوامطی اعلامیهی شدیداللحنی مردم را تهدید بهکشتار نمود و اخطار کرد که هرکس دست به مخالفت با دولت او بزند با شدیدترین عکسالعمل مواجه خواهد شد. در همان روزها، مأمورین انتظامی و یکانهای ارتشی با تانک و زرهپوش بهخیابانها ریختند.
ایران به حمایت از نخست وزیر ملی خود به پا خاست
تهدیدات قوام نتیجه نداشت و ایران در حمایت از نخست وزیر دکتر محمد مصدق به پا خاست
موج اعتراضات تودهای علیه انتصاب قوام بهنخستوزیری از تهران و سایر نقاط کشور برخاست و سیل تلگرافها و نامهها در حمایت و پشتیبانی از دکتر مصدق از سراسر ایران بهسوی تهران سرازیر شد.
و صبح روز سیام تیرماه سال۱۳۳۱، شهر تهران بهحالت تعطیل درآمده بود و تظاهرات اعتراضی عظیمی در حال شکلگیری بود. کارگران کارخانهها و کارگاهها و همچنین بازار و مغازهداران و رانندگان اتوبوسهای شهری، همه دست از کار کشیدند و بهصفوف تظاهرکنندگان پیوستند. انبوه مردم با فریادها و شعارهای “یا مرگ یا مصدق”، “مصدق پیروز است”، “مرگ بر قوام”، با نیروهای ارتش و شهربانی بهمقابله برخاستند…
از ساعت ۷صبح، یک جمعیت انبوه و متراکم از نقاط مختلف تهران بهسمت بهارستان بهحرکت درآمد. شاه در وحشت از دست دادن کنترل اوضاع به ارتش فرمان آتشگشودن بهروی مردم بیدفاع را داد. خون دهها تن از مردم بیگناه، شعله قیام سی تیر را برافروختهتر کرد، حالا تنها صدایی که در شهر شنیده میشد طنین فریادهای یا مرگ یا مصدق بود.
قیام مردمی با شدت و حدت ادامه پیدا کرد و سرانجام پس از شهید و مجروحشدن قریب به ۸۰۰ نفر از مردم تهران، شاه که خود را در برابر عزم سازشناپذیر مردم و حمایت بیدریغشان از پیشوای نهضت ملی شکستخورده یافته بود، فرمان نخستوزیری قوام را لغو کرد و بهخواستهای دکتر مصدق گردن گذاشت.
این رستاخیزعظیم ملی ثابت کرد که مردم ایران با واقعبینی و توجه کامل بهمصالح خویش راه خود را انتخاب کرده و از آن باز نخواهند گشت.
ساعت ۵.۳۰دقیقه بعد از ظهر ۳۰ تیر انبوه مردم مقاومی که اینک با قیام خونین خود دکتر مصدق را بهنخستوزیری برگزیده بودند، بهجانب خانه مصدق روانه شدند.
ساعتی بعد مصدق کبیر که بر بالکن خانه ظاهر شده بود در پاسخ بهاحساسات بیشائبه مردم با یاد شهدای قیام ملی۳۰تیر، درحالیکه اشک میریخت، با کلامی بریده بریده گفت:
« ای کاش مرده بودم، و ملت ایران را اینطور عزادار نمیدیدم. ای مردم من بهجرأت میگویم که استقلال ایران از دست رفته بود ولی شما با رشادت خود آنرا گرفتید».
دکتر مصدق همواره از شهدای این قیام با اشک یاد میکرد و وصیت کرده بود که خود نیز در کنار مزار آنان دفن شود.
آخوند کاشانی (سلف سیاسی خمینی ) و دیگرآخوندهای ارتجاعی و درباریان فاسد دشمنان قسمخورده آزادی و استقلال ایران از پای ننشستند و یک سال بعد از قیام ۳۰ تیر۱۳۳۱، با اجرای یک کودتای ننگین استعماری در ۲۸مرداد سال ۱۳۳۲، تنها حکومت قانونی مردم ایران را سرنگون کردند و حاکمیت دیکتاتوری و سرکوب را دوباره تحکیم نمودند.
اما همچنان که مصدق خود در پیامش بهمناسبت اولین سالگرد سی تیر تأکید کرده بود، نهالی که در روز سیام تیرماه کاشته شد، بههمت آیندگان بارور گردید.
مسعود رجوی با دکتر محمد مصدق عهد بست مانند او در سیاست سازش ناپذیر باشد
پس از قیام مردم در سال ۵۷ مسعود رجوی به همراه یک میلیون تن از هوادارانش به مزار دکتر مصدق رفت و گفت:
بهنام رهبر فقیدی که در اینجا آرمیده است.
رهبری استوار، سرسخت و سازشناپذیر که نخستین بار درس مبارزه با استعمار را در مکتب او آموختیم.
آنکه در میهن خود غریب و در خانهاش در تبعید و در عین زنده بودن، چونان شهید بهسر برد.
مصدق آموزگار جنبشهای ضد استعماری ملل اسیر جهان!
از اینرو جای آنست که بدواً خالصانهترین درود انقلابی خود را نثار این آموزگار جنبشهای بزرگ ضداستعماری ملل اسیر و در زنجیر جهان کنیم.
همچنین درود بفرستیم به شهید پرافتخار وزیر خارجه قهرمان دکتر محمد مصدق شهید دکتر حسین فاطمی.
قهرمان ملت ایران؛ و نیز درود بفرستیم به شهدای پرافتخار سیام تیر…
به همین مناسبت از کلمات تاریخی خود دکتر مصدق یاری میگیریم و درود بفرستیم باز هم به همه کسانی بقول خود او:
«…. در سیاست مملکت اهل سازش نیستند.
تا آنجا که بتوانند مرد و مردانه میایستند و یکدندگی بهخرج میدهند».
و درود میفرستیم باز هم به کسانی که بقول خود ایشان» در راه آزادی و استقلال ایران عزیز از همه چیز خود میگذرند»…..
چیزی که ما میخواهیم این است که: مبادا اشتیاق تودههای مردم نسبت به اسلام، به یأس و دلسردی منتهی شود! خلاصه اینکه ما میگوییم: جمهوری اسلامی بله! ولی سوء استفادهٔ ارتجاعی از اسلام نه!»
خمینی در ۵ خرداد ۱۳۵۸ در یک واکنش بهغایت حقیرانه و حسادتآمیز نسبت به بزرگداشت دکتر مصدق در احمدآباد گفت :
« اینها میخواهند سرپوش بگذارند روی مقاصد خودشان.
آن مقاصدی که برخلاف مسیر ماست، با اسم یکنفری که ملی است. مسیر ما مسیر نفت نیست ، ملیکردن نفت پیش ما مطرح نیست. این اشتباه است.
ما اسلام را میخواهیم ، اسلام که آمد نفت هم مال خودمان میشود ، مقصد ما اسلام است، مقصد ما نفت نیست که اگر یکنفر نفت را ملی کرده است، اسلام را کنار بگذارند و برای او سینه بزنند برای هراستخوانی میتینگ راه انداختن بهدنبال آن با اسلام مخالفت کردن ، قابل تحمل نیست ».
اما مسعود رجوی در تاریخ ۳۰ تیر ماه سال ۶۰ شورای ملی مقاومت ایران را بنیان گذاشت تا یادآوری کند آنها فرزندان دکتر مصدق و ادامه دهندگان راه او هستند که در سیاست مملکت اهل سازش نیستند.
تا آنجا که بتوانند مرد و مردانه میایستند و یکدندگی بهخرج میدهند.
و این شورا برای تحقق آرمانهای آزادیخواهانه و استقلالطلبانهیی که مردم ایران بیش از یکصد سال است برای آن مبارزه میکنند، تشکیل شده است.
مجاهدین برآنند تا راهی را که پیشوای نهضت ملی آغاز کرده بود در مداری متکاملتر و در هیأت یک تشکل انقلابی و یک جایگزین و بدیل مردمی و دموکراتیک (شورای ملی مقاومت)، رزمآوران آزادی و کانونهای دلاور شورشی به منزل مقصود برسانند.