دگمه آژیر قرمز چشمک زن اولین چیزی بود که توجه فرمانده جدید موضع نگهبانی را به خودش جلب کرد.
پست هوشیاری قرارگاه در حال تعویض بود. چشمهای بیدار در حال تحویلدهی به دیگری بود. فرمانده گفت:
– این دگمه آژیر قرمز است! حواس جمع باش اشتباه نکنی! اشتباه کنی ناجور میشود! حواست را جمع کن!
– نگاهت باید این قوس را بپوشاند. پلک نزن و فقط نگاه کن! منابع ما گزارش کردهاند احتمال حمله هست! امشب بخصوص مهم است!
هوا کم کم تاریک میشد و ساکنین لیبرتی در حال آمادهشدن برای شام پنجشنبه که یک سورپرایز هفتگی بود، میشدند.
بعضی از رزمندگان هم تلاش میکردند، یک شب خوب را برای دوستانشان رقم بزنند.
با چند جوک و یا نمایشنامههایی که معمولا از اتفاقات روزمره نشات میگرفت.
بعد از ظهرهای پنجشنبه زمان بازیهای جمعی و یک حالت در اختیار خود داشت.
قرارگاه ساکت اما درون سالنها غوغا بود
هنوز از باران روزهای قبل همه جا خیس و گلی بود. گل در لیبرتی به سختی خشک میشد.
چون آب در این زمین راحت فرو نمیرفت و بدلیل وجود تیوالهای بلند سیمانی آب جمع میشد و امکان عبور نداشت.
باران بسرعت تبدیل به سیلی میشد که امکان عبور و فرو رفتن در زمین را نداشت.
چشمهای هوشیار نگهبان برج، نور سرخرنگی را مشاهده کرد که به سمتش میآید.
همه نشانیها همانها بود که آموزش گرفته بود ولی آیا دگمه آژیر قرمز را بکشد و وضعیت قرمز اعلام کند یا صبر کند تعیین تکلیف شود.
همزمان که گوشی تلفن را برداشت دستش نا خودآگاه روی دگمه آژیر قرار گرفت و فشرد.
سوت آژیر قرمز قرارگاه طوری بود که همه جا شنیده میشد! چیزی شبیه علامت هشدار هوشیاری و خطر بود! همه به سمت سنگرها روان شدند.
ظرف ۳-۵ ثانیه طبق تعهد باید در سنگر ها باشند و همه در سنگرها بودند.
نکته عجیب این بود که صدای آژیر قرمز به صورت غیر قابل باوری قبل از فرود اولین موشک به زمین قرار گاه شنیده شد.
موشکهایی که با خرج ماکزیمم پر شده بود، تا نابودی بیشتر را تضمین کند.
وقتی صدای حرکت پرههای چرخان موشکها شنیده میشد! در نزدیکترین نقطه اصابت میکرد!
هشتاد موشک در بین ۱۵تا ۲۰ دقیقه شلیک شد.
هدف قرار دادن این قرارگاه کوچک کار سختی نبود.
در کشوری که همه راههایش توسط مزدوران سپاه قدس کنترل میشد.
این حمله تروریستی نه نیاز به نشانهگیری دقیق داشت و نه کسی راه را بر ماشین حامل موشکها میبست!
موشک اندازی در زمین خودی! مثل تمرین در میدان تیر برای سربازان ساده است. این کار از عهده هر بسیجی دو درصدی هم برمیآمد.
نه دفاعی سر راه آوردن بود و نه برای بازداشتن!
موضوع عجیب و باور نکردنی چه بود؟
عجیب سمت دیگر بود! سمتی که حمله در آن واقع شده است.
چند ساعت بعد از حمله مجاهدین با خواندن این ترانه برای آخوندها خط و نشان کشیدند.
پس از بیست دقیقه سکوت کامل برقرار شد طوری که فکر میکردی دیگر چیزی نمانده است!
یکی از مجاهدین میگوید: ما نه نفر در یک پناهگاه بودیم. همه را خودم هدایت کرده بودم. آخرین نفر خودم بودم که با موج به داخل پناهگاه پرت شدم.
از سنگر که بیرون آمدیم سرتاپایمان گلی شده بود.
آیا فقط ما ۹نفر باقی ماندهایم؟
تماسهایی که از گوشه و کنار قرار گاه سکوت شب را میشکست نشان داد که باز هم دشمن شکست خورده است. شادمانی همدیگر را داشتن شادمانی زیبایی است!
به دلیل گلی بودن زمین خیلی از موشکها عمل نکرده بود!
طبق معمول تعدادی هم عمل نمیکرد!
لیبرتی پایگاهی در نزدیکی فرودگاه بغداد بود. پس از اینکه مجاهدین سلاحهایشان را در ازای حفاظت به نیروهای آمریکایی تحویل دادند با این تز کمی دورتر کمی امنتر ! به پایگاه لیبرتی منتقل شدند.
مجاهدین به عنوان پناهندگان تحت حمایت سازمان ملل بودند.
اما برخلاف تعهدات آمریکا و سازمان ملل متحد، امنیت لیبرتی هیچگاه برقرار نشد و این مکان بارها زیر موشکباران مزدوران نیروی تروریستی قدس سپاه پاسداران قرار گرفت.
سنگینترین این حملات، بعدازظهر ۷آبان ۱۳۹۴صورت گرفت.
این حمله مرگبار موشکی به لیبرتی منجر بهشهادت ۲۴تن از قهرمانان مجاهد خلق شد.
واکنش سریع
البته هدف قتلعام مجاهدین در این حمله جنایتکارانه بود؛ اما مجاهدین با واکنش سریع به پناهگاههایی که خود در زمین تعبیه کرده بودند رفته و این اقدام سریع باعث شد که خواسته خامنهای (که صدها شهید و مجروح بود) با شکست روبهرو شود.
طبق اطلاعاتی که بعدها به دست آمد، در حمله ۷آبان، بیش از ۸۰موشک از انواع مختلف به لیبرتی اصابت کرد. موشکهایی که توسط صنایع نظامی آخوندها بهشدت تقویت شده بود.
انفجار این موشکها گودالهایی به قطر ۴تا ۷متر و با عمق ۲متر ایجاد کرد.
بر اثر این حمله جنایتکارانه، ۳۵۷بنگال، ۱۰سالن، ۲۵۷کولر، بخشهایی از منابع آب و سوخت و فاضلاب، شبکه آبرسانی، ژنراتورها، سیستم برق، خودروها و وسایل زندگی، بهطور کامل منهدم یا از دور استفاده خارج شد.
پس از حمله موشکی ۷آبان ۹۴ و تسلیم نشدن آنان در برابر حملات و توطئههای رژیم جنایتکار ایران، در نهایت سازمان مللمتحد و آمریکا (که مسئولیت حفاظت از اعضای مجاهدین را برعهده داشتند)با هجرت و جابهجایی همگانی مجاهدین، در چارچوب سازمان و تشکیلاتشان، موافقت کنند.
امروز مجاهدین در اشرف ۳ برای آخوندها البته خطرناکتر هستند. هم خودشان میدانند هم دشمنانشان!