آزادی مسعود رجوی از زندان شاه
مسعود رجوی قبل از آزادی از زندان قصر
دقیقا ۲۲ روز قبل از انقلاب ضد سلطنتی در اوج تظاهرات مردمی و فشار آنها برای آزادی زندنیان سیاسی محمدرضا شاه مجبور به آزادی زندانیان سیاسی شد. مردم بخصوص در این اوضاع از اعدام زندانیان سیاسی در هراس بودند زیرا دیکتاتورها در شرایط سقوط تصمیم به حذف زندانیان سیاسی میگیرند.
به همین دلیل مردم روزانه در مقابل زندانها تظاهرات کرده و خواهان آزادی زندانیان سیاسی میشدند.
در یکی همین تجمعات در مقابل زندان قصر مردم از مسئولین زندان خواهان ملاقات با نمایندهٔ زندانیان سیاسی برای اطمینان از سلامت آنها شدند.
زندانبانها خبر را به زندانیان سیاسی که از مجاهدین و گروههای دیگر هم در بین آنها قرار داشت رساندند.
زندانیان مسعود رجوی را به نمایندگی خود انتخاب کردند.
او در یک بالکن مشرف به جمعیت به ابراز احساسات مردم پاسخ داد.
سرانجام در روز سیام دیماه ۱۳۵۷ تحت فشارهای موجود، مسعود رجوی بهمراه موسی خیابانی، اشرف ربیعی و برخی دیگر از زندانیان سیاسی از زندان آزاد شدند.
دیدار مسعود رجوی با احمد خمینی
پیش از ورود خمینی به تهران، فرزند وی احمد خمینی با مسعود رجوی تماس گرفت.
او در این تماس گفت: اگر شما از امام حمایت کنید و با مخالفانش مبارزه کنید، همهٔ درها به رویتان باز خواهد شد.
در ضمن همهٔ امکانات در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
مسعود رجوی با رد پیشنهادهای خمینی، گفت: «ما خواهان برقراری یک حکومت ملی و دموکراتیک هستیم و اگر خمینی در این مسیر حرکت کند البته برای او جانبازی هم خواهیم نمود.»
هنوز چند روزی به پایان حکومت شاه باقی مانده بود که احمد خمینی شخصاً به دیدار مسعود رجوی رفت.
مسعود رجوی در این رابطه چنین میگوید: «هنوز رژیم شاه بهطور کامل سقوط نکرده بود و ما هم دوسه هفته بود که از زندان آزاد شده بودیم.
پایگاهی که من در آن بودم، مخفی بود.
وقتی که مجاهدین میخواستند احمد را به آنجا بیاورند، خودش از بابت مخفیکاری پیشنهاد کرده بود اگر لازم است چشمم را ببندید! وقتی هم مرا دید گفت: به برادرانتان گفتم که چشمم را ببندند، ولی خودشان این کار را نکردند.
پیام خمینی برای مسعود رجوی: علیه کمونیستها موضعگیری کنید
از اوایل شب تا صبح روز بعد جز چند ساعت که احمد همانجا روی تک تختی که داشتیم، خوابید، با من صحبت و درددل میکرد.
اما چکیده حرف این بود که رهبری پدرش را بپذیریم و من هم از همین پرهیز داشتم.
از بسیاری روحانیان و مراجع بد میگفت و اینکه خمینی از آنها دلش پرخون است.
مثلاً به خانواده صدر در عراق و لبنان بهشدت تاخت و تاز میکرد و میگفت اینها را از روز اول «سیا» علم کرد.
برجستهترین حرفهایش که بهیادم مانده این بود که علیه کمونیستها موضعگیری کنید و با هرکس که «امام» وارد جنگ شد، شما هم وارد جنگ شوید.
در اینصورت همه درها بهرویتان باز خواهد شد.»
مسعود رجوی پس از سقوط شاه به عنوان برجستهترین عضو مرکزیت سازمان مجاهدین خلق، سخنرانیها و میتینگهای پرجاذبهای داشت.
یکی از سخنرانیهای این رهبر کاریزما سخنرانی چه باید کرد بود.
برجستهترین آنها کلاسهای تبیین جهان بود که هزاران دانشجو و روشنفکر را به خود جذب میکرد.